پنجشنبه ها

ساخت وبلاگ

صبح پنج شنبه که می دمد نسیمی فرح بخش با خود می آورد

که به گونه ای شگرف مشام جان را پرمی کند

از یادها و خاطره ها و این گونه است که هرکس حال خاص خودش رادارد


و مــــــن...


شبیه کسی شده ام که در برهوتی که تا چشم کار می کند

از آبادی و آدمی خبری نیست، سرگردان است!


بعداز رفتن زود هنگامتان دست هایم هر چه می کارد،

خار است و هر چه می سازد، پوشالی و بر باد است!


شما ناموقع رفتین ومن در ارزوی رسیدن به شما افسوس

که هر چه صدایتان می کنم، جوابی نمی شنوم!


مگر طاقتِ آدمی چقدر است که عمرش در دوری و دلتنگی هدر شود و دم بر نیاورد؟


مگر این زندگی دو روزه مجال این همه غم ودلتنگی را می دهد؟


دستم به هیچ کجا نمی رسد .من مانده ام ودلتگی ودلتنگی.

با تــــــوأم سمیّـــــــــه جان...
ما را در سایت با تــــــوأم سمیّـــــــــه جان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gham1391 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 12:41